دیوکس (قاضی دیاکو) که بود؟
هرودوت مینویسد: یکی از اهالی خردمند ما به نام دیوکس (Deiokes) پسر فرورتیش (Phruortes) را هوای تحصیل اقتدار و سلطنت در سرافتاد. پس برای ارضاء حس جاهطلبی خود نقشههایی طرح کرد. در آن روزگار مادها در دهات پراکنده ساکن و فاقد هرگونه حکومت مرکزی بودند و در نتیجه بیقانونی در سراسر خاک آنها رواج داشت. دیوکس که یکی از مردان برجستهی ده خویش و معتقد به این اصل بود که بین ظلم و داد مبارزهای همیشگی و ابدی وجود دارد، با جدیتی هر چه تمامتر به اجرای عدالت و بسط نصفت پرداخت. مردم ده که فضل و برتری او را مشاهده کرده بودند، وی را به عنوان داور اختلافات خود برگزیدند و او که از یک طرف به عدالت معتقد و از سوی دیگر طالب کسب قدرت بود، در این سِمَت چندان شرافت و درستکاری به کار برد و در نظر هموطنان از چنان اعتباری برخوردار شد، که توجه ساکنان سایردهات را نیز به خود جلب کرد. آنان که از دیرباز داوریهای دور از داد و آلوده به غرض و ستم آزارشان داده بود، با شنیدن آوازهی امانت و صداقت دیوکس و بر حق بودن دواریهایش، دعاوی خود را نزد وی میبردند، تا بدانجا که جز او کسی مورد اعتمادشان نبود. بدین ترتیب مراجعات دیوکس روز به روز افزونتر میشد. پس از چندی دیوکس اظهار داشت که دیگر به شکایات رسیدگی نخواهد کرد، زیرا انجام این مهم وی را از پرداختن به کارهای شخصی باز میدارد. با انجام این کار، دزدی و تبهکاری و ستم و بیداد از سرگرفته شد و حتّی شدت و شیوعی بیش از پیش یافت. مادیها گرد هم آمده آهنگ آن کردند که برای سامان بخشیدن به کار ملک پادشاهی برگزینند، و به اتفاق نظر دادند که متصدی این مقام کسی جز دیوکس نباشد. دیوکس خواستار کاخ شاهی و گارد شخصی شد. مادیها در جایی که خود او نشان داده بود کاخی بر پا کرده (محل کاخ در اکباتان و به گفتهی پلی نوس مساحت آن هفت اسنا و یعنی نزدیک به یک مایل بود.) بوی اختیار دادند که خود نگهبانانی از میان افراد ملت برگزیند.
نظرات شما عزیزان: